1 عیسی باز هم در كنار دریاچهٔ جلیل به تعلیم مردم پرداخت. جمعیّت زیادی دور او جمع شدند، به طوری که مجبور شد به قایقی كه روی آب بود، سوار شود و در آن بنشیند. مردم در كنار ساحل ایستاده بودند
2 و او با مَثَل تعالیم زیادی به آنها داد. در ضمن تعلیم به آنها گفت:
3 «گوش كنید: برزگری برای كاشتن بذر به صحرا رفت.
4 وقتی مشغول پاشیدن بذر بود، مقداری از بذرها در راه افتاد و پرندگان آمده آنها را خوردند.
5 بعضی از بذرها روی سنگلاخ، جاییكه خاک كم بود افتاد و چون زمین عمقی نداشت، زود سبز شد.
6 امّا وقتی خورشید بر آنها تابید، همه سوختند و چون ریشهای نداشتند، خشک شدند.
7 مقداری از بذرها در میان خارها افتادند و خارها رشد كرده آنها را خفه كردند و جوانهها حاصلی نیاوردند.