24 خداوند به یهویاکین پادشاه، پسر یهویاقیم پادشاه یهودا گفت: «به حیات خودم سوگند، اگر تو حتّی نگین انگشتر دست راست من میبودی، تو را از انگشتم خارج میکردم
25 و به مردمی که از آنها میترسی و درصدد قتل تو هستند میدادم. من تو را به نبوکدنصر پادشاه بابل و به سربازان او خواهم داد.
26 من تو و مادرت را به تبعید خواهم فرستاد. هردوی شما را به سرزمینی خواهم فرستاد که هیچیک از شما در آنجا به دنیا نیامده بودید، هردوی شما در آنجا خواهید مرد.
27 در آرزوی دیدن این سرزمین خواهید بود، ولی هرگز برنخواهید گشت.»
28 من گفتم: «آیا یهویاکین مثل کوزهٔ شکستهای است که به دور انداخته شده و کسی آن را نمیخواهد؟ آیا به همین دلیل است که او و فرزندانش به سرزمینی که چیزی دربارهاش نمیدانند، تبعید شدهاند؟
29 ای زمین، ای زمین، ای زمین،پیام خداوند را بشنو!
30 «این مرد محکوم است که فرزندان خود را از دست بدهد،و هیچوقت موفّق نشود.او فرزندانی نخواهد داشتکه مثل فرزندان داووددر یهودا حکومت کنند.من، خداوند چنین گفتهام.»