8 میکا گفت: «به این سبب من میگریم و سوگواری میکنم. با پای برهنه و تن عریان راه میروم و همچون شغالان از غم زوزه میکشم و مانند شترمرغها شیون میکنم،
9 زیرا زخم مردم سامره درمان ناپذیر است و مردم یهودا هم بزودی به این بلا دچار میشوند. ویرانی به دروازههای اورشلیم، یعنی مسکن قوم من رسیده است.»
10 این خبر را به شهر جت نرسانید. نگذارید کسی گریه شما را بشنود. ای اهل بیت عفره، از فرط غم و شرمندگی در خاک بغلطید.
11 ساکنان شافیر عریان و سرافکنده تبعید میشوند. مردم صانان جرأت نمیکنند که از شهر خارج شوند. هنگامیکه صدای شیون و سوگواری از بیت ایصل به گوشتان برسد، بدانید که آنجا خالی از خطر دشمن نیست.
12 اهالی ماروت با نگرانی در آرزوی رسیدن روزهای بهتری هستند، زیرا خداوند مصیبت را به نزدیک دروازههای اورشلیم آورده است.
13 ای ساکنان لاکیش، اسبها را به ارّابهها ببندید و فرار کنید، زیرا شما پیش از همه، از گناهان مردم اسرائیل پیروی کردید و مردم اورشلیم را به راه گناه کشاندید.
14 اکنون ای مردم یهودا، با شهر مورَشَت جت وداع کنید، زیرا برای پادشاهان اسرائیل از شهر اکزیب کمکی نمیرسد.