1 پس به آن کناره دریا تا بهسرزمین جدریان آمدند.
2 و چون از کشتی بیرون آمد، فی الفور شخصی که روحی پلید داشت از قبوربیرون شده، بدو برخورد.
3 که در قبور ساکن میبود و هیچکس به زنجیرها هم نمی توانست اورا بند نماید،
4 زیرا که بارها او را به کندهها وزنجیرها بسته بودند و زنجیرها را گسیخته وکندهها را شکسته بود و احدی نمی توانست او رارام نماید،
5 و پیوسته شب وروز در کوهها وقبرها فریا میزد و خود را به سنگها مجروح میساخت.