7 «من خانۀ خویش را ترک گفتهام،و میراث خود را بهدور افکندهام؛من محبوب جانم را به دست دشمنانش تسلیم کردهام.
8 میراث من برایم همچون شیرِ جنگل گشته است؛او بر من میغرّد، پس از او بیزار گشتهام.
9 آیا میراث من برایم همچون مرغ شکاری یا کَفتار نگشته است؟آیا دیگر مرغانِ شکاری از هر سو بر او حمله نمیآورند؟بروید و جانوران درّنده را جملگی گرد آورید،تا بیایند و بخورند.
10 شبانانِ بسیار تاکستان مرا ویران کرده،و زمین مرا پایمال نمودهاند؛آنان زمین مرغوب مرا،به بیابانی متروک بَدَل کردهاند.
11 آن را بهکل ویران ساختهاند،و آن ویران شده، نزد من به ماتم نشسته است.این سرزمین یکسره ویران گشته،اما کسی را پروای آن نیست.
12 به فراز همۀ بلندیهای خشکِ بیابان،ویرانگران هجوم آوردهاند،زیرا که شمشیر خداوند این سرزمین رااز کران تا کران نابود میکند،و هیچکس ایمن نخواهد ماند.
13 آنان گندمْ کاشته و خار دِرَویدهاند؛خویشتن را خسته کرده، اما سودی نبردهاند.پس به سبب خشمِ آتشین خداوند،از محصول خویش شرمسار خواهند شد.»