5 سپس صاحبمنصبان به مردم چنین بگویند: ”کیست آن که خانهای نو بنا کرده و هنوز آن را وقف نکرده است؟ او روانه شده، به خانۀ خود بازگردد، مبادا در جنگ بمیرد و دیگری آن را وقف کند.
6 و کیست آن که تاکستانی غرس کرده و هنوز از میوۀ آن بهرهمند نشده است؟ او روانه شده، به خانهاش بازگردد، مبادا در جنگ بمیرد و دیگری از میوۀ آن بهرهمند شود.
7 و کیست آن که با دختری نامزد کرده اما هنوز او را به زنی نگرفته است؟ او نیز روانه شده، به خانهاش بازگردد، مبادا در جنگ بمیرد و دیگری نامزدش را به زنی بگیرد.“
8 و صاحبمنصبان ادامه داده، بگویند: ”کیست آن که ترسان بوده، دلش ضعف کرده است؟ او روانه شده، به خانهاش بازگردد، تا دل برادرانش نیز مانند دل او گداخته نشود.“
9 چون صاحبمنصبان سخن خود را با مردم به پایان رسانند، سرداران لشکر بر مردم نصب شوند.
10 «هرگاه به شهری نزدیک شوید تا با آن بجنگید، بدان پیشنهاد صلح بدهید.
11 اگر به شما پاسخ صلحآمیز داد و دروازههای خود را بر شما گشود، آنگاه مردمانی که در آن یافت شوند، جملگی به کار اجباری برای شما گماشته شوند و شما را خدمت کنند.