14 پس او شبانگاه برخاست، کودک و مادرش را برگرفت و رهسپار مصر شد،
15 و تا مرگ هیرودیس در آنجا ماند. این واقع شد تا آنچه خداوند به زبان نبی گفته بود تحقق یابد که «پسر خود را از مصر فرا خواندم.»
16 چون هیرودیس دید که مُغان فریبش دادهاند، سخت برآشفت و فرستاده، همۀ پسران دو ساله و کمتر را که در بِیتلِحِم و اطراف آن بودند، مطابق زمانی که از مُغان تحقیق کرده بود، بکشت.
17 آنگاه آنچه به زبان اِرمیای نبی گفته شده بود، به حقیقت پیوست که:
18 «صدایی از رامَه به گوش میرسد،صدای شیون و زاری و ماتمی عظیم.راحیل برای فرزندانش میگریدو تسلی نمیپذیرد،زیرا که دیگر نیستند.»
19 پس از مرگ هیرودیس، فرشتۀ خداوند در مصر به خواب یوسف آمد
20 و گفت: «برخیز، کودک و مادرش را برگیر و به سرزمین اسرائیل برو، زیرا آنان که قصد جان کودک داشتند، مردهاند.»