13 او رو به یکی از آنان کرد و گفت: ”ای دوست، من به تو ظلمی نکردهام. مگر قرار ما یک دینار نبود؟
14 پس حق خود را بگیر و برو! من میخواهم به این آخری مانند تو مزد دهم.
15 آیا حق ندارم با پول خود آنچه میخواهم بکنم؟ آیا چشم دیدن سخاوت مرا نداری؟“
16 پس، آخرینها اوّلین خواهند شد و اوّلینها آخرین!»
17 هنگامی که عیسی به سوی اورشلیم میرفت، در راه، دوازده شاگرد خود را به کناری برد و به ایشان گفت:
18 «اینک به اورشلیم میرویم. در آنجا پسر انسان را به سران کاهنان و علمای دین تسلیم خواهند کرد. آنها او را به مرگ محکوم خواهند نمود
19 و به اقوام بیگانه خواهند سپرد تا استهزا شود و تازیانه خورَد و بر صلیب شود. امّا در روز سوّم بر خواهد خاست.»