15 آنگاه موسی به خداوند گفت: «اگر روی تو با ما نیاید، ما را از اینجا مبر.
16 زیرا از کجا معلوم میشود که من و قوم تو در نظرت فیض یافتهایم، اگر نه از آمدن تو با ما؟ چه چیز دیگر من و قوم تو را از همۀ اقوام دیگرِ روی زمین متمایز میسازد؟»
17 خداوند به موسی گفت: «این کار را نیز که گفتهای خواهم کرد، زیرا در نظرم فیض یافتهای و تو را به نام میشناسم.»
18 آنگاه موسی گفت: «تمنا اینکه جلال خود را بر من بنمایی.»
19 گفت: «من تمامی نیکویی خود را از برابر تو میگذرانم، و در برابر تو نام خود، یهوه را ندا میکنم. فیض خواهم بخشید به هر که نسبت به او فیاض هستم و رحم خواهم کرد بر هر که نسبت به او رحیم هستم.»
20 و گفت: «اما روی مرا نمیتوانی دید، زیرا انسان نمیتواند مرا ببیند و زنده بماند.»
21 و خداوند ادامه داد: «اینک نزدیک من مکانی هست که آنجا میتوانی بر صخره بایستی.