24 و جِدعون افزود: «درخواستی از شما دارم: هر یک از شما گوشوارههای غنایم خود را به من بدهید.» زیرا آنان گوشوارههای طلا داشتند، از آن رو که اسماعیلی بودند.
25 آنان پاسخ دادند: «البته خواهیم داد!» پس ردایی پهن کردند و هر یک گوشوارههای غنایم خود را در آن انداختند.
26 وزن گوشوارههای طلایی که جِدعون درخواست کرده بود، سوای آن زیورآلات هلالی شکل و آویزهها و جامههای ارغوانی که پادشاهان مِدیان پوشیده بودند، و سوای گردنبندهایی که دور گردن شترانشان بود، یکهزار و هفتصد مثقال طلا بود.
27 و جِدعون از آن ایفودی ساخته، آن را در شهر خویش عُفرَه بر پا داشت؛ و تمامی اسرائیل آنجا با آن زنا کردند، و آن ایفود دامی شد برای جِدعون و خاندانش.
28 باری، مِدیان در حضور بنیاسرائیل مغلوب شدند و دیگر هیچگاه سر خود را بلند نکردند. و زمین در ایام جِدعون، چهل سال در آرامش بود.
29 و اما یِروبَّعَل پسر یوآش رفت و در خانۀ خویش ساکن شد.
30 جِدعون را هفتاد پسر بود که از صُلب خود او بودند، زیرا که زنان بسیار داشت.