1 و چون نزدیک به اورشلیم رسیده، واردبیتفاجی نزد کوه زیتون شدند. آنگاه عیسی دو نفر از شاگردان خود را فرستاده،
2 بدیشان گفت: «در این قریهای که پیش روی شمااست بروید و در حال، الاغی با کرهاش بسته خواهید یافت. آنها را باز کرده، نزد من آورید.
3 وهرگاه کسی به شما سخنی گوید، بگویید خداوندبدینها احتیاج دارد که فی الفور آنها را خواهدفرستاد.»
4 و این همه واقع شد تا سخنی که نبی گفته است تمام شود
5 که «دختر صهیون را گوییداینک پادشاه تو نزد تو میآید با فروتنی و سواره بر حمار و بر کره الاغ.»
6 پس شاگردان رفته، آنچه عیسی بدیشان امر فرمود، بعمل آوردند
7 و الاغ را با کره آورده، رخت خود را بر آنها انداختند واو بر آنها سوار شد.