2 پس کمربند را موافق کلام خداوند خریدم و به کمرخود بستم.
3 و کلام خداوند بار دیگر به من نازل شده، گفت:
4 «این کمربند را که خریدی و به کمرخود بستی بگیر و به فرات رفته، آن را در شکاف صخره پنهان کن.»
5 پس رفتم و آن را در فرات برحسب آنچه خداوند به من فرموده بود پنهان کردم.
6 و بعد ازمرور ایام بسیار خداوند مرا گفت: «برخاسته، به فرات برو و کمربندی را که تو را امر فرمودم که درآنجا پنهان کنی از آنجا بگیر.»
7 پس به فرات رفتم و کنده کمربند را از جایی که آن را پنهان کرده بودم گرفتم و اینک کمربند پوسیده و لایق هیچکار نبود.
8 و کلام خداوند به من نازل شده، گفت: