6 آن دو شاگرد رفتند و آنچه به آنها گفته شده بود، انجام دادند
7 و آن الاغ و كرّهاش را آوردند و آنگاه رداهای خود را بر پشت آنها انداختند و عیسی سوار شد.
8 جمعیّت زیادی جاده را با رداهای خود فرش كردند و بعضی، شاخههای درختان را میبریدند و در راه میگسترانیدند.
9 آنگاه جمعیّتی كه از جلو میرفتند و آنها كه از عقب میآمدند فریاد میزدند و میگفتند: «سپاس باد بر پسر داوود! مبارک باد آن کسیکه به نام خداوند میآید! خدای متعال او را مبارک سازد!»
10 همینکه عیسی وارد اورشلیم شد تمام مردم شهر به هیجان آمدند و عدّهای میپرسیدند: «این شخص كیست؟»
11 جمعیّت پاسخ میدادند: «این عیسی نبی است كه از ناصرهٔ جلیل آمده است.»
12 آنگاه عیسی به داخل معبد بزرگ رفت و همهٔ كسانی را كه در صحن معبد بزرگ به خرید و فروش اشتغال داشتند، بیرون راند. او میزهای صرّافان و جایگاههای كبوتر فروشان را واژگون ساخت