2 و از وسط خیابان شهر میگذشت. در هر طرف رودخانه یک درخت حیات بود كه سالی دوازده بار میوه میآورد، هر ماه یکبار از برگ این درختان برای درمان درد ملل استفاده میشد.
3 دیگر چیزی كه ملعون شده باشد در آن یافت نخواهد شد. تخت خدا و برّه در آنجا خواهد بود و بندگانش او را عبادت خواهند نمود.
4 همه او را روبهرو خواهند دید و نام او را بر پیشانیهای خود خواهند داشت.
5 دیگر شبی نخواهد بود و آنان به نور چراغ و خورشید نیاز نخواهند داشت، زیرا خداوند خدا، نور ایشان خواهد بود و آنها تا به ابد فرمانروایی خواهند كرد.
6 سپس آن فرشته به من گفت: «این سخنان راست و قابل اعتماد است. خداوند خدا كه به انبیا روح نبوّت را میبخشد، فرشتهٔ خود را فرستاد تا به بندگانش آنچه را كه بزودی اتّفاق خواهد افتاد، نشان دهد.»
7 عیسی میگوید: «بدانید! من بزودی میآیم. خوشا به حال کسیکه به پیشگوییهای این كتاب توجّه كند.»
8 من یوحنا، این چیزها را دیدم و شنیدم و همینکه اینها را دیدم و شنیدم در مقابل آن فرشتهای كه این چیزها را به من نشان داده بود به خاک افتاده، سجده كردم.