1 رحبعام به شکیم رفت، در آنجا تمام طایفههای شمالی گرد آمده بودند تا او را به پادشاهی برگزینند.
2 هنگامیکه یربعام پسر نباط، که از دست سلیمان به مصر فرار کرده بود، این خبر را شنید از مصر بازگشت.
3 مردم طایفههای شمالی به دنبال او فرستادند و همه با هم به نزد رحبعام رفتند و به او گفتند:
4 سلیمان پدر تو با خشونت با ما رفتار کرد و بار سنگینی بر دوش ما نهاد، شما این بار را سبکتر کنید و زندگی را برای ما آسانتر کنید و ما بندگان وفادار تو خواهیم بود.