1 پس رسولان و برادرانی که در یهودیه بودند، شنیدند که امتها نیز کلام خدارا پذیرفتهاند.
2 و چون پطرس به اورشلیم آمد، اهل ختنه با وی معارضه کرده،
3 گفتند که «بامردم نامختون برآمده، با ایشان غذا خوردی!»
4 پطرس از اول مفصلا بدیشان بیان کرده، گفت:
5 «من در شهر یافا دعا میکردم که ناگاه درعالم رویا ظرفی را دیدم که نازل میشود مثل چادری بزرگ به چهار گوشه از آسمان آویخته که بر من میرسد.
6 چون بر آن نیک نگریسته، تامل کردم، دواب زمین و وحوش و حشرات و مرغان هوا را دیدم.
7 و آوازی را شنیدم که به من میگوید: "ای پطرس برخاسته، ذبح کن و بخور."