4 و اورفته با روسای کهنه و سرداران سپاه گفتگو کرد که چگونه او را به ایشان تسلیم کند.
5 ایشان شادشده با او عهد بستند که نقدی به وی دهند.
6 و اوقبول کرده در صدد فرصتی برآمد که اورا درنهانی از مردم به ایشان تسلیم کند.
7 اما چون روز فطیر که در آن میبایست فصح را ذبح کنند رسید،
8 پطرس و یوحنا را فرستاده، گفت: «بروید و فصح را بجهت ما آماده کنید تابخوریم.»
9 به وی گفتند: «در کجا میخواهی مهیا کنیم؟»
10 ایشان را گفت: «اینک هنگامی که داخل شهر شوید، شخصی با سبوی آب به شمابرمی خورد. به خانهای که او درآید، از عقب وی بروید،