6 بر یهودا برآییم و آن رامحاصره کرده، به جهت خویشتن تسخیر نماییم و پسر طبئیل را در آن به پادشاهی نصب کنیم.»
7 خداوند یهوه چنین میگوید که «این بجا آورده نمی شود و واقع نخواهد گردید.
8 زیرا که سرارام، دمشق و سر دمشق، رصین است و بعد ازشصت و پنج سال افرایم شکسته میشود به طوری که دیگر قومی نخواهد بود.
9 و سر افرایم سامره و سر سامره پسر رملیا است و اگر باورنکنید هرآینه ثابت نخواهید ماند.»
10 و خداوند بار دیگر آحاز را خطاب کرده، گفت:
11 «آیتی به جهت خود از یهوه خدایت بطلب. آن را یا از عمقها بطلب یا از اعلی علیین بالا.»
12 آحاز گفت: «نمی طلبم و خداوند راامتحان نخواهم نمود.»