16 و ابی ملک به اسحاق گفت: «از نزد مابرو، زیرا که از ما بسیار بزرگتر شدهای.»
17 پس اسحاق از آنجا برفت، و در وادی جرارفرود آمده، در آنجا ساکن شد.
18 و چاههای آب را، که در ایام پدرش ابراهیم کنده بودند، وفلسطینیان آنها را بعد از وفات ابراهیم بسته بودند، اسحاق از سر نو کند، و آنها را مسمی نمودبه نامهایی که پدرش آنها را نامیده بود.
19 ونوکران اسحاق در آن وادی حفره زدند، و چاه آب زندهای در آنجا یافتند.
20 و شبانان جرار، باشبانان اسحاق، منازعه کرده، گفتند: «این آب ازآن ماست!» پس آن چاه را عسق نامید، زیرا که باوی منازعه کردند.
21 و چاهی دیگر کندند، همچنان برای آن نیز جنگ کردند، و آن را سطنه نامید.
22 و از آنجا کوچ کرده، چاهی دیگر کند، وبرای آن جنگ نکردند، پس آن را رحوبوت نامیده، گفت: «که اکنون خداوند ما را وسعت داده است، و در زمین، بارور خواهیم شد.»