14 عیسی به او امر فرمود كه این موضوع را به كسی نگوید و افزود: «امّا برو خود را به كاهن نشان بده و بهخاطر پاک شدنت قربانیای را كه موسی معیّن نموده است، تقدیم كن تا برای همه مدركی باشد.»
15 امّا عیسی بیش از پیش در تمام آن نواحی شهرت یافت و عدّهٔ زیادی گرد آمدند تا سخنان او را بشنوند و از ناخوشیهای خود شفا یابند،
16 امّا او به خارج از شهر میرفت تا در تنهایی دعا كند.
17 روزی عیسی مشغول تعلیم بود و پیروان فرقهٔ فریسی و آموزگاران شریعت كه از تمام روستاهای جلیل و از یهودیه و اورشلیم آمده بودند، در اطراف او نشسته بودند و او با قدرت خداوند بیماران را شفا میداد.
18 در این هنگام چند مرد دیده شدند كه مفلوجی را روی تختی میآوردند. آنها سعی میکردند او را به داخل بیاورند و در برابر عیسی به زمین بگذارند.
19 امّا به علّت كثرت جمعیّت نتوانستند راهی پیدا كنند كه او را به داخل آوردند. بنابراین به بام رفتند و او را با تشک از میان سفالهای سقف پایین گذاشتند و در وسط جمعیّت در برابر عیسی قرار دادند.
20 عیسی وقتی ایمان آنها را دید فرمود: «ای دوست، گناهان تو بخشیده شد.»