1 وقتی صبح شد، سران كاهنان و مشایخ قوم در جلسهای تصمیم گرفتند كه چگونه عیسی را به قتل برسانند.
2 پس از آن او را دست بسته برده به پیلاطس، فرماندار رومی، تحویل دادند.
3 وقتی یهودای خائن دید كه عیسی محكوم شده است، از كار خود پشیمان شد و سی سکّهٔ نقره را به سران كاهنان و مشایخ باز گردانید
4 و گفت: «من گناه کردهام كه به یک مرد بیگناه خیانت كرده، باعث مرگ او شدهام.»امّا آنها گفتند: «دیگر به ما مربوط نیست، خودت میدانی!»