6 تنها در پایتخت، یعنی در شهر شوش، یهودیان پانصد نفر را کشتند.
11 تعداد کشتهشدگان در شهر شوش همان روز به اطّلاع پادشاه رسید.
12 سپس پادشاه به استر ملکه گفت: «تنها در شهر شوش یهودیان پانصد نفر از جمله ده پسر هامان را کشتهاند. معلوم نیست در سایر استانها چند نفر را کشتهاند. آیا خواهش دیگری هم داری؟ هرچه بخواهی به تو میدهم. حالا بگو که چه میخواهی تا به تو بدهم.»
13 استر در پاسخ گفت: «اگر اعلیحضرت موافق باشند به یهودیان در شهر شوش اجازه داده شود فردا هم همین کار را انجام دهند و ده پسر هامان را به دار بیاویزند.»
14 پادشاه امر کرد که درخواست او عملی شود و فرمان لازم در شهر شوش اعلام شد. اجساد پسران هامان به تماشای عموم گذاشته شد.
15 در روز چهاردهم ادار باز یهودیان جمع شدند و سیصد نفر دیگر را نیز در آن شهر کشتند. امّا بازهم اموال کسی را تاراج نکردند.
16 یهودیان در سایر استانها نیز خود را سازماندهی کرده از خویشتن دفاع نمودند. آنها هفتاد و پنج هزار نفر از دشمنان خود را کشتند و خود را از دست آنان خلاص کردند. ولی مال هیچکس را غارت نکردند.