1 یهوشافاط پادشاه اسرائیل بسلامتی به کاخ خود در اورشلیم بازگشت.
2 ییهوی رائی، پسر حنانی برای ملاقات او رفت و به یهوشافاط پادشاه گفت: «آیا باید پلیدان را یاری دهی و کسانیکه از خداوند نفرت دارند دوست بداری؟ به همین سبب خشم خداوند بر تو فرود خواهد آمد.
3 با این وجود، نیکویی در تو یافت میشود، تو الهههای اشره را در این سرزمین نابود ساختی و دلت درپی خداست.»
4 یهوشافاط در اورشلیم ساکن شد، آنگاه دوباره از بئرشبع تا کوهپایههای افرایم در میان مردم رفت و ایشان را به سوی خداوند، خدای نیاکانشان بازآورد.
5 او در همهٔ شهرهای مستحکم یهودا داوران گماشت