6 گندم پس ماندهٔ خود را به فقرا در مقابل نقره میفروشید و مردم مسکین را بهخاطر طلب یک جفت کفش به غلامی میگیرید.
7 خداوند، که بنیاسرائیل او را احترام میکند قسم خورده میفرماید: «من هرگز کارهای آنها را فراموش نمیکنم.
8 پس این سرزمین به لرزه میآید و ساکنان آن ماتم میگیرند و تمام سرزمین اسرائیل مانند رود نیل در هنگام سیلاب، به خروش خواهد آمد بالا و پایین خواهد رفت.»
9 خداوند متعال میفرماید: «در آن روز به فرمان من آفتاب در وقت ظهر غروب میکند و زمین را در روز روشن تاریک میسازم.
10 جشنهایتان را به ماتم و سرود شما را به نوحه تبدیل میکنم. آنگاه مانند اینکه پسر یگانهٔ شما مرده باشد، سرهایتان را خواهید تراشید و لباس ماتم میپوشید و آن روز برای شما روزی بسیار تلخ و ناگوار خواهد بود.»
11 خداوند میفرماید: «روزی میرسد که قحطی را به این سرزمین میفرستم. این قحطی، قحطی نان و آب نخواهد بود بلکه قحطی از شنیدن کلام خداوند میباشد.
12 مردم به دنبال کلام خداوند از دریای مرده تا مدیترانه و اطراف آن از شمال تا مشرق میگردند، امّا موفّق به یافتن آن نمیشوند.