2 همان رفتاری که با اریحا و پادشاه آن کردی، با عای و پادشاهش نیز بکن، امّا این بار به تو اجازه میدهم که همهٔ اموال و چارپایان آنها را که به غنیمت میگیری، برای خودتان نگه دارید. به صورت ناگهانی و از پشت شهر حمله کنید.»
3 پس یوشع و تمام لشکریان او آماده حرکت به طرف عای شدند. پس یوشع سی هزار سرباز دلیر را انتخاب کرد و هنگام شب آنها را به آنجا فرستاد و گفت:
4 «برای شبیخون در یک طرف شهر پنهان شوید، امّا نه بسیار دور از آن، و برای حملهٔ ناگهانی آماده باشید.
7 آنگاه شما از کمینگاه خود بیرون آمده، شهر را تصرّف کنید، زیرا خداوند خدای شما، آن را به دست شما تسلیم خواهد نمود.
8 وقتی شهر را تصرّف کردید، طبق فرمان خداوند آن را آتش بزنید. این دستور من میباشد.»
9 پس آنها هنگام شب به طرف کمینگاه خود حرکت کردند و در جایی که بین غرب عای و بیتئیل بود، پنهان شدند. یوشع شب را در اردوگاه خود به سر برد.
10 صبح روز بعد، یوشع برخاست و سربازان خود را آماده کرد و با رهبران بنیاسرائیل رهسپار عای شدند.