اعمال 26:12-18 NMV

12 «در یکی از این سفرها، با حکم و اختیارات کامل از جانب سران کاهنان، عازم دمشق بودم.

13 هنگام نیمروز، ای پادشاه، در بین راه ناگهان نوری درخشانتر از نور خورشید از آسمان گِرد من و همراهانم تابید.

14 همگی به زمین افتادیم، و من صدایی شنیدم که به زبان عبرانیان به من می‌گفت: ”شائول، شائول، چرا مرا آزار می‌رسانی؟ تو را لگد زدن به سُکها کاری دشوار است!“

15 «پرسیدم: ”خداوندا، تو کیستی؟“«خداوند گفت: ”من همان عیسی هستم که تو بدو آزار می‌رسانی.

16 برخیز و بر پای خود بایست. من به تو ظاهر شده‌ام تا تو را خادم و شاهد خود گردانم، تا بر آنچه در آن مرا دیده‌ای و بر آنچه در آن به تو ظاهر خواهم شد، شهادت دهی.

17 من تو را رهایی خواهم بخشید از دست قوم خودت و از دست غیریهودیانی که تو را نزدشان می‌فرستم

18 تا چشمانشان را بگشایی، تا از تاریکی به نور، و از قدرت شیطان به سوی خدا بازگردند، تا آمرزش گناهان یافته، در میان کسانی که با ایمان به من مقدّس شده‌اند، نصیبی بیابند.“