1 روز سوّم، در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی نیز در آنجا حضور داشت.
2 عیسی و شاگردانش نیز به عروسی دعوت شده بودند.
3 چون شرابْ تمام شد، مادر عیسی به او گفت: «شراب ندارند!»
4 عیسی به او گفت: «بانو، مرا با این امر چه کار است؟ ساعت من هنوز فرا نرسیده.»
5 مادرش خدمتکاران را گفت: «هر چه به شما گوید، بکنید.»
6 در آنجا شش خمرۀ سنگی بود که برای آداب تطهیر یهودیان به کار میرفت، و هر کدام گنجایش دو یا سه کیل داشت.
7 عیسی خدمتکاران را گفت: «این خمرهها را از آب پر کنید.» پس آنها را لبالب پر کردند.