1 پس از این وقایع، عیسی بار دیگر خود را در کنار دریاچۀ تیبِریه بر شاگردان نمایان ساخت. او اینچنین نمایان گشت:
2 روزی شَمعون پطرس، تومای معروف به دوقلو، نَتَنائیل از مردمان قانای جلیل، پسران زِبِدی و دو شاگرد دیگر با هم بودند.
3 شَمعون پطرس به آنها گفت: «من به صید ماهی میروم.» آنها گفتند: «ما نیز با تو میآییم.» پس بیرون رفته، سوار قایق شدند. امّا در آن شب چیزی صید نکردند.
4 سحرگاهان، عیسی در کنار ساحل ایستاد؛ امّا شاگردان درنیافتند که عیسی است.
5 او به آنها گفت: «ای فرزندان، چیزی برای خوردن ندارید؟» پاسخ دادند: «نه!»
6 گفت: «تور را به جانب راست قایق بیندازید که خواهید یافت.» ایشان چنین کردند و از فراوانی ماهی قادر نبودند تور را به درون قایق بکشند.