8 شما خود برای عید بروید، من [فعلاً] به این عید نمیآیم، زیرا وقت من هنوز فرا نرسیده است.»
9 این را گفت و در جلیل ماند.
10 امّا پس از آن که برادرانش برای آن عید رفتند، خود نیز رفت، امّا نه آشکارا بلکه در نهان.
11 پس یهودیان، هنگام عید او را جُسته، میپرسیدند: «آن مرد کجاست؟»
12 و دربارۀ او بین مردم همهمۀ بسیار بود. بعضی میگفتند: «مردی است نیک.» امّا بعضی دیگر میگفتند: «نه! بلکه مردم را گمراه میکند.»
13 لیکن چون از یهودیان میترسیدند، هیچکس دربارۀ او آشکارا سخن نمیگفت.
14 امّا چون نیمی از عید گذشته بود، عیسی به صحن معبد آمد و به تعلیم دادن آغاز کرد.