7 امّا برای اینکه عظمت بیاندازۀ این مکاشفات مغرورم نسازد، خاری در جسمم به من داده شد، یعنی عامل شیطان، تا آزارم دهد و مرا از غرور بازدارد.
8 سه بار از خداوند تمنا کردم آن را از من برگیرد،
9 امّا مرا گفت: «فیض من تو را کافی است، زیرا قدرت من در ضعف به کمال میرسد.» پس با شادیِ هر چه بیشتر به ضعفهایم فخر خواهم کرد تا قدرت مسیح بر من ساکن شود.
10 از همین رو، در ضعفها، دشنامها، سختیها، آزارها و مشکلات، بهخاطر مسیح شادمانم، زیرا وقتی ناتوانم، آنگاه توانایم.
11 همچون بیفهمان رفتار کردهام! شما ناگزیرم کردید. میبایست مورد ستایشتان باشم، چرا که هرچند هیچم، امّا از آن ’بزرگْرسولان‘ چیزی کم ندارم.
12 نشانههای رسالت، در نهایتِ بردباری در میان شما به ظهور رسید، با آیات و عجایب و معجزات.
13 در قیاس با سایر کلیساها، چه اجحافی در حق شما شد، جز اینکه هرگز باری بر دوشتان نبودهام؟ برای این بدی که در حق شما کردم، مرا ببخشید!