اِستر 2:13-19 NMV

13 آنگاه آن دختر بدین‌گونه به نزد پادشاه داخل می‌شد، و هر چه می‌خواست به او می‌دادند تا همراه خود از حرمسرا به کاخ شاه بَرَد.

14 او شامگاهان داخل می‌شد و بامدادان به حرمسرای دوّم بازمی‌گشت که زیر نظر شَعَشغاز، خواجه‌سرای پادشاه و سرپرست مُتَعِه‌ها بود. آن دختر دیگر به نزد پادشاه بازنمی‌گشت مگر آنکه خودِ پادشاه از او خرسند شده، وی را به نام فرا خوانَد.

15 چون نوبت به اِستر، یعنی دختر اَبیحایِل و دخترعموی مُردِخای که او را به دختری گرفته بود، رسید تا نزد پادشاه رود، او جز آنچه هیجای، خواجه‌سرای پادشاه و سرپرست زنان توصیه کرده بود، چیزی نخواست. اِستر نظر لطف همۀ کسانی را که او را می‌دیدند، جلب می‌کرد.

16 پس اِستر را در ماه دهم، یعنی ماه طِبِت، در هفتمین سالِ سلطنت خشایارشای پادشاه، به کاخ شاهانه‌اش نزد وی بردند.

17 و پادشاه، به اِستر بیش از همۀ زنان دیگر مهر ورزید، و او بیش از هر دوشیزۀ دیگر تحسین و نظر لطف پادشاه را به خود جلب کرد. از این رو پادشاه تاج شاهی بر سر او نهاد و او را به جای وَشتی شهبانو ساخت.

18 آنگاه پادشاه به افتخار اِستر ضیافتی بزرگ برای همۀ صاحبمنصبان و خدمتگزاران خود به پا کرد. پادشاه آن روز را در تمامی ولایتها تعطیل اعلام کرد، و به کَرمِ ملوکانۀ خود، هدایا ارزانی داشت.

19 چون دوشیزگان را دیگر بار گرد آوردند، مُردِخای بر دروازۀ پادشاه نشسته بود.