14 پس چاپاران بنا به فرمان پادشاه، بیدرنگ بر اسبان تازی شاهی سوار شده، بهشتاب به پیش تاختند. این حکم در مَقَر پادشاهی شوش صادر گردید.
15 آنگاه مُردِخای با جامههای ملوکانۀ آبی و سپید، تاجی بزرگ و زرین، و ردایی ارغوانی از کتان نازک از حضور پادشاه بیرون آمد، و شهر شوش فریاد شادی سر داد.
16 بدینسان، برای یهودیان روشنایی و شادی و خوشی و حرمت پدید آمد.
17 و در هر ولایت و هر شهر که فرمان و حکم شاه بدان میرسید، یهودیان به وجد و سرور میپرداختند و جشن و عید برگزار میکردند. از میان قومهای آن دیار نیز بسیاری به آیین یهود گرویدند، زیرا که ترس از یهودیان بر ایشان مستولی شده بود.