1 بر دیدبانگاه خود میایستم و بر حصار قرار میگیرم؛خواهم نگریست تا ببینم به من چه خواهد گفت،و برای شکایتم چه پاسخی خواهم یافت.
2 آنگاه خداوند مرا پاسخ داد:«رؤیا را بنویس و آن را بر لوحها بهروشنی بیان دار،تا نداکننده با آن بدود.
3 زیرا زمان مقرر برای تحقق رؤیا هنوز نرسیده،ولی به سوی مقصد میشتابد و قاصر نخواهد آمد.اگرچه به طول انجامد، منتظرش بمان،زیرا که بهیقین خواهد آمد و تأخیر نخواهد کرد.
4 «هان او را که به خویشتن میبالد ملاحظه کن!جان او در اندرونش صالح نیست؛اما پارسا به ایمان خود زیست خواهد کرد.
5 شراب شخص متکبر را رسوا میکند؛او قرار و آرام ندارد.زیرا همچون گور آزمند است،و بسان مرگ، سیریناپذیر.همۀ قومها را نزد خود جمع میکند،و همۀ ملتها را با خود گرد میآورد.»