45 درست همانگونه که دیدی سنگی از کوه بَرکَنده شد، اما نه به دست بشر، و آهن و برنج و گِل و نقره و طلا را خرد کرد. خدای بزرگ آنچه را که باید در آینده رخ دهد، به پادشاه نمایانده است. این خواب درست است و تعبیرش مطمئن.»
46 آنگاه نبوکدنصرِ پادشاه روی بر خاک نهاده، دانیال را سَجده کرد و دستور داد تا هدیه و بخور به وی تقدیم کنند.
47 پادشاه خطاب به دانیال گفت: «براستی که خدای شما، خدای خدایان و سرورِ پادشاهان و کاشف اَسرار است، زیرا تو توانستی این راز را آشکار کنی.»
48 پس پادشاه مقامی بلند به دانیال عطا فرمود و هدایای بزرگِ بسیار به او بخشید و او را به حکمرانی بر سراسر ولایت بابِل برگماشت و او را رئیسِ رئیسان بر همۀ حکیمان بابِل ساخت.
49 به درخواست دانیال، پادشاه شَدرَک و میشَک و عَبِدنِغو را نیز بر امور ولایت بابِل برگماشت. اما دانیال در دربار شاه بود.