15 هماکنون حکیمان و افسونگران را نزد من آوردند تا این نوشته را بخوانند و تفسیرش را برایم بازگویند، ولی نتوانستند آن را تفسیر کنند.
16 اما دربارۀ تو شنیدهام که به بیان تعبیرها و گشودن گرهها توانایی. حال اگر بتوانی این نوشته را بخوانی و تفسیرش را برایم بیان کنی، جامۀ ارغوان بر تنت خواهند کرد و طوقی زرّین بر گردنت خواهند نهاد و حاکم سوّم در مملکت خواهی شد.»
17 آنگاه دانیال در حضور پادشاه پاسخ داده، گفت: «هدایایت از آنِ تو باشد و اَنعامت را به دیگری بده. ولی نوشته را برای پادشاه خواهم خواند و تفسیرش را برای او بیان خواهم کرد.
18 پادشاها، خدای متعال به پدرت نبوکدنصر حکومت و عظمت و فَرّ و شکوه عطا فرمود.
19 و به سبب عظمتی که به وی بخشید، تمامی قومها و ملتها و زبانها از او ترسان و لرزان بودند. هر که را میخواست میکُشت و هر که را میخواست زنده نگاه میداشت؛ هر که را میخواست برمیافراشت و هر که را میخواست پست میساخت.
20 اما چون دلش مغرور و سخت گردید به گونهای که متکبرانه عمل میکرد، از تخت پادشاهی خویش به زیر افکنده شد و جلالش از او ستانده گشت.
21 از میان بنیآدم رانده شد و دلش چون دل حیوان گشت، و در کنار خَران وحشی سکونت گزید. او را همچون گاو علف میخوراندند و بدنش از شبنم آسمان تَر میشد، تا زمانی که دریافت خدای متعال است که در حکومت بشری حکم میرانَد و هر که را بخواهد بر آن میگمارَد.