دانیال 5:2-8 NMV

2 بِلشَصَّر به هنگام نوشیدن شراب دستور داد تا جامهای طلا و نقره را که پدرش نبوکدنصر از معبد اورشلیم برده بود، بیاورند تا پادشاه و اُمَرا و زنان و مُتَعِه‌هایش از آنها بنوشند.

3 پس جامهای طلا را که از معبد، یعنی خانۀ خدا در اورشلیم برده بودند، آوردند، و پادشاه و امرا و زنان و مُتَعِه‌هایش از آنها نوشیدند.

4 آنها شراب می‌نوشیدند و خدایان طلا و نقره و برنج و آهن و چوب و سنگ را ستایش می‌کردند.

5 ناگاه انگشتان دست انسانی پدیدار شد و در برابر چراغدان بر گچِ دیوارِ کاخِ پادشاه نوشتن آغاز کرد. و پادشاه دستی را که می‌نوشت می‌دید.

6 آنگاه رنگ از رخسار پادشاه برفت و اندیشه‌هایش او را مضطرب ساخت و بندهای کمرش سست شده، زانوانش به هم می‌خورد.

7 پادشاه به آواز بلند ندا در داد که افسونگران و کَلدانیان و طالع‌بینان را بیاورند. پادشاه حکیمان بابِل را خطاب کرده، گفت: «هر که این نوشته را بخواند و تفسیرش را برایم بیان کند، جامۀ ارغوان بر تنش خواهند کرد و طوقِ زرین بر گردنش خواهند نهاد، و حاکم سوّم در مملکت خواهد بود.»

8 پس تمامی حکیمان پادشاه آمدند، اما نتوانستند نوشته را بخوانند یا تفسیرش را بر پادشاه بازگویند.