داوران 16:3-9 NMV

3 اما شَمشون تا نیمه‌شب خوابید، و نیمه‌شب برخاسته، درهای دروازۀ شهر را با دو تیر آن گرفته، آنها را با پشت‌بند از جای برکند، و بر دوش خود نهاده، بالای تپه‌ای برد که مُشرف به حِبرون است.

4 چندی بعد، شَمشون در وادی سورِق دلباختۀ زنی شد دلیله نام.

5 سروران فلسطینیان نزد آن زن برآمده، او را گفتند: «شمشون را اغوا کن و دریاب که نیروی عظیمش در چیست، و چگونه می‌توانیم بر او چیره شده، در بندش کِشیم و ذلیلش سازیم. و ما هر کدام هزار و صد مثقال نقره به تو خواهیم داد.»

6 پس دلیله به شَمشون گفت: «تمنا اینکه به من بگویی نیروی عظیمت در چیست، و چگونه می‌توان تو را بست و ذلیل ساخت؟»

7 شَمشون به او گفت: «اگر مرا با هفت زه‌کمانِ تازه که خشک نشده باشد ببندند، آنگاه ناتوان و همچون دیگر مردان خواهم شد.»

8 پس سروران فلسطینیان هفت زه‌کمانِ تازه که خشک نشده بود برای دلیله آوردند، و او شَمشون را با آنها بست.

9 و اما مردانی نزد دلیله در حجره به کمین نشسته بودند. و دلیله به شَمشون گفت: «شَمشون! فلسطینیان بر تو برآمده‌اند!» آنگاه شَمشون زه‌های کمان را همچون نخ کتانی که در برخورد با آتش می‌گسلد، از هم گُسَست. بدین‌گونه، رمز قدرتش دانسته نشد.