داوران 8:5-11 NMV

5 جِدعون به مردان سُکّوت گفت: «تمنا دارم چند قُرص نان به قومی که از پی من می‌آیند بدهید، زیرا به‌شدت خسته‌اند و من همچنان در تعقیب زِبَح و صَلمونَّع، پادشاهان مِدیان هستم.»

6 ولی بزرگان سُکّوت گفتند: «مگر زِبَح و صَلمونَّع را اسیر کرده‌ای که می‌خواهی لشکریانت را نان دهیم؟»

7 جِدعون پاسخ داد: «بسیار خوب، آنگاه که خداوند زِبَح و صَلمونَّع را به دست من تسلیم کند، گوشت تن شما را نیز با خار و خس بیابان لگدمال خواهم کرد.»

8 سپس از آنجا به فِنوئیل برآمد، و به همین‌گونه با ایشان سخن گفت، و مردان فِنوئیل نیز همچون مردان سُکّوت وی را پاسخ دادند.

9 پس جِدعون به مردان فِنوئیل نیز گفت: «آنگاه که به سلامت بازگردم، این برج را فرو خواهم ریخت.»

10 باری، زِبَح و صَلمونَّع با لشکری قریب به پانزده هزار مرد در قَرقور به سر می‌بردند. از تمامی سپاهیان اقوام شرق تنها اینها باقی مانده بودند، زیرا یکصد و بیست هزار مردِ جنگی کشته شده بودند.

11 جِدعون از راه چادرنشینان، واقع در شرق نوبَخ و یُجبِهاه، برآمد و بر آن اردوگاه که خود را در امان می‌پنداشتند، یورش برد.