غزل غزل‌ها 1:3-9 NMV

3 رایحۀ عطرهایت چه دل‌انگیز است!نامت همچون عطریست ریخته شده؛شگفت نیست که دوشیزگان دلباختۀ تواند!

4 مرا از پی خود بِکِش؛ بیا تا بدویم!پادشاه مرا به حجله‌های خویش درآورده است.تو مایۀ شادی و سرور مایی،و عشق تو را بیش از شراب می‌ستاییم!چه بایسته که مِهر تو چنین بر دلهاست!

5 ای دوشیزگانِ اورشلیم،من سیه‌چِرده، اما دوست‌داشتنی‌ام!به سیاهیِ خیمه‌های قیدار،و به زیباییِ پرده‌های سلیمان!

6 بر سیه‌چِردگی‌ام خیره منگرید،زیرا که به آفتاب سوخته‌ام.پسران مادرم بر من خشم گرفتند،و مرا به نظارت بر تاکستانها گماشتند،اما از نگهداری تاکستان خویش بازماندم!

7 ای محبوبِ جان من مرا بگوی،که گلۀ خود را کجا می‌چَرانی؟نیمروزان آنها را کجا می‌خوابانی؟چرا باید چون زنی پوشیده‌رویدر کنار گله‌های رفیقانت باشم؟

8 ای دلرباترینِ زنان، اگر نمی‌دانی،ردِ پای گله‌ها را بگیرو بزغاله‌هایت را نزد خیمه‌های شبانان بِچَران.

9 ای نازنین من، تو در نظرمبه مادیانی در ارابۀ فرعون می‌مانی.