1 چگونه شهری که آکنده از مردمان بود،تنها نشسته است!چگونه آن که در میان قومها بزرگ بود،چون بیوهزنی گشته است!و آن که در میان ولایتها ملکه بود،به بیگاری گماشته شده است!
2 شبانگاه زار زار میگریَدو اشکها بر گونه دارد.از میان همۀ عاشقانشکسی نیست که تسلایَش دهد.دوستانش جملگی به او خیانت ورزیدهو دشمن او گشتهاند.
3 یهودا در مصیبت و بردگیِ سخت،به تبعید رفته است؛اکنون در میان قومها مسکن گزیده،و جای آسودن نمییابد؛در وسط مشقتهایش،تعقیبکنندگان جملگی به او دررسیدهاند.
4 راههای صَهیون ماتم گرفتهاند،و کسی به اعیادش نمیآید؛دروازههایش جملگی ویران است،و کاهنانش آه میکشند؛دوشیزگانش داغدارند،و خودش تلخکام است.