4 زبان اطفالِ شیرخوارهاز فرط تشنگی به کامشان میچسبد؛کودکان برای لقمهنانی التماس میکنند،اما کسی به ایشان نمیدهد.
5 آنان که روزی طعام لذیذ میخوردند،اکنون در کوچهها بینوا گشتهاند؛آنان که در جامههای ارغوان پرورش یافته بودند،اکنون مَزبَلهها را در آغوش میگیرند.
6 زیرا مکافات قوم عزیز مناز مکافات سُدوم عظیمتر است،که در لحظهای واژگون شد،بیآنکه کسی دستِ یاری به سویش دراز کند.
7 برگزیدگانش از برف پاکتر بودند،و از شیر سپیدتر؛بدنهایشان از لَعل سُرختر بود،و شمایل ایشان چونان یاقوت کبود.
8 اما اکنون روی ایشان از دوده سیاهتر شده،و در کوچهها شناخته نمیشوند؛پوستشان به استخوانهایشان چسبیده،و خشک شده، مانند چوب گردیده است.
9 کشتگانِ دَمِ شمشیر،از قربانیان قحطی کامرواترند،که مصدوم از نبودِ محصول زمین،کاهیده میشوند.
10 زنان مهربان به دستان خویشفرزندان خویش را پختند؛که به گاهِ نابودیِ قوم عزیز منخوراک ایشان شدند.