مَلاکی 1:2-8 NMV

2 خداوند می‌گوید: «من شما را دوست داشته‌ام.» اما شما می‌پرسید: «چگونه ما را دوست داشته‌ای؟» خداوند می‌گوید: «آیا عیسو برادر یعقوب نبود؟ ولی من یعقوب را دوست داشتم،

3 اما از عیسو نفرت کردم و سرزمینِ کوهستانی او را متروک ساختم، و میراثش را به شغالان صحرا وانهادم.»

4 اگر اَدوم می‌گوید: «ویران شده‌ایم، اما ویرانه‌ها را باز بنا خواهیم کرد،» خداوند لشکرها می‌گوید: «آنها بنا خواهند کرد، اما من منهدم خواهم ساخت؛ و ایشان ’سرحد شرارت‘ نام خواهند گرفت، و ’قومی که خداوند تا ابد بر ایشان خشمناک است‘.»

5 تو به چشم خود این را خواهی دید و خواهی گفت: «خداوند حتی در آن سوی مرزهای اسرائیل عظیم است!»

6 «پسرْ پدر خویش را حرمت می‌گذارد و غلامْ آقای خویش را. پس اگر من پدر هستم، حرمتم کجاست؟ و اگر آقا هستم، هیبتم کجا؟ خداوند لشکرها این را به شما کاهنان می‌گوید، به شما که نام مرا حقیر می‌شمارید. می‌پرسید: ”چگونه نام تو را حقیر شمرده‌ایم؟“

7 با تقدیم خوراک ناپاک بر مذبح من. می‌گویید: ”چگونه تو را به ناپاکی آلوده‌ایم؟“ با این تصور که سفرۀ خداوند را می‌توان حقیر شمرد.

8 وقتی حیوانات کور برای قربانی تقدیم می‌کنید، آیا این قبیح نیست؟ و چون حیوانات لنگ یا بیمار قربانی می‌کنید، آیا قبیح نیست؟ اگر آنها را به حاکم خود تقدیم کنی، آیا از تو خشنود خواهد شد و بر تو نظر لطف خواهد افکند؟ خداوند لشکرها این را می‌گوید.