نِحِمیا 6:1-7 NMV

1 چون سَنبَلَط و طوبیا و جِشِمِ عَرَب و دیگر دشمنان ما شنیدند که حصار را بنا کرده‌ام و هیچ شکافی در آن باقی نمانده است، هرچند هنوز درها را در دروازه‌ها بر پا نداشته بودم،

2 سَنبَلَط و جِشِم برایم پیغام فرستادند که: «بیا تا در حاکِفیریم، در دشت اونو، با یکدیگر دیدار کنیم.» اما آنان در اندیشۀ صدمه رساندن به من بودند.

3 پس قاصدان نزد ایشان فرستاده، گفتم: «من به کاری بزرگ مشغولم و نمی‌توانم فرود آیم. چرا کار حینی که آن را ترک کرده نزدتان فرود آیم، متوقف شود؟»

4 ایشان چهار بار این پیغام را برایم فرستادند و من هر بار همین پاسخ را بدیشان دادم.

5 سَنبَلَط برای پنجمین بار خادمش را با همان پیغام نزد من فرستاد و او نامه‌ای سرگشاده به دست داشت

6 که در آن نوشته شده بود: «در میان قومها گفته می‌شود، و جِشِم نیز می‌گوید که تو و یهودیان در اندیشۀ شورشید و از این روست که حصار را بنا می‌کنید. بنا بر همین گفته‌ها، تو می‌خواهی پادشاه ایشان شوی،

7 و انبیایی را نیز برگماشته‌ای تا در اورشلیم دربارۀ تو اعلام کرده، بگویند: ”در یهودا پادشاهی هست!“ حال این خبر به گوش پادشاه خواهد رسید؛ پس بیا تا با هم مشورت کنیم.»