نِحِمیا 6:6-12 NMV

6 که در آن نوشته شده بود: «در میان قومها گفته می‌شود، و جِشِم نیز می‌گوید که تو و یهودیان در اندیشۀ شورشید و از این روست که حصار را بنا می‌کنید. بنا بر همین گفته‌ها، تو می‌خواهی پادشاه ایشان شوی،

7 و انبیایی را نیز برگماشته‌ای تا در اورشلیم دربارۀ تو اعلام کرده، بگویند: ”در یهودا پادشاهی هست!“ حال این خبر به گوش پادشاه خواهد رسید؛ پس بیا تا با هم مشورت کنیم.»

8 پس برای او پیغام فرستاده، گفتم: «چنین چیزهایی که تو می‌گویی واقع نشده است، بلکه آنها را از فکر خود ابداع کرده‌ای.»

9 زیرا آنان جملگی قصد ترسانیدن ما داشتند و می‌گفتند: «دستهای ایشان سست خواهد شد و کار به انجام نخواهد رسید.» پس حال خدایا، دستهای مرا قوی ساز.

10 روزی به خانۀ شِمَعیا، پسر دِلایا، پسر مِهیطَبئیل، رفتم که در بر خویشتن بسته بود. مرا گفت: «بیا تا در خانۀ خدا، درون معبد، با یکدیگر دیدار کنیم، و درهای معبد را ببندیم، چراکه برای کشتن تو می‌آیند. آری، شبانگاهان برای کشتن تو می‌آیند.»

11 گفتم: «آیا مردی همچون من بگریزد؟ یا کسی همچون من به درون معبد برود تا زنده بماند؟ نخواهم رفت.»

12 پس دریافتم که خدا او را نفرستاده بود، بلکه از آنجا که طوبیا و سَنبَلَط اجیرش کرده بودند، آن‌گونه بر ضد من نبوّت می‌کرد.