1 و اما، تمامی زمین را یک زبان و یک گفتار بود.
2 و چون مردم از مشرق کوچ میکردند، در سرزمین شِنعار دشتی هموار یافتند و در آنجا ساکن شدند.
3 آنان به یکدیگر گفتند: «بیایید خشتها بزنیم و آنها را خوب بپزیم.» ایشان را خشت به جای سنگ و قیر به جای ملات بود.
4 آنگاه گفتند: «بیایید شهری برای خود بسازیم و برجی که سر بر آسمان ساید، و نامی برای خود پیدا کنیم، مبادا بر روی تمامی زمین پراکنده شویم.»