15 مگر او با ما همچون غریبه رفتار نمیکند؟ نه تنها ما را فروخته، بلکه پول ما را نیز به تمامی خورده است.
16 بیگمان همۀ ثروتی که خدا از پدرمان گرفته، از آنِ ما و فرزندان ماست. پس اکنون آنچه را که خدا به تو گفته است، به جا آور.»
17 آنگاه یعقوب برخاسته، فرزندان و همسرانش را بر شتران سوار کرد،
18 و همۀ احشام و همۀ اموالی را که اندوخته بود، یعنی احشامی را که در فَدّاناَرام به دست آورده بود، به راه انداخت، تا نزد پدر خود اسحاق به سرزمین کنعان برود.
19 و اما لابان برای پشمچینی گوسفندانش رفته بود که راحیل بتهای خانگی پدرش را دزدید.
20 و یعقوب، لابانِ اَرامی را فریب داد زیرا او را آگاه نکرد که قصد گریختن دارد.
21 بدینسان، او با هرآنچه داشت گریخت و برخاسته، از رودخانه گذشت و رو به سوی کوهستان جِلعاد نهاد.