۱سموئیل 20:30-36 NMV

30 آنگاه خشم شائول بر یوناتان افروخته شد و به او گفت: «ای پسر زن فاسد و سرکش! گمان داری نمی‌دانم که تو جانب پسر یَسا را گرفته‌ای و با این کارْ خودت را رسوا کرده و عریانی مادرت را به افتضاح کشانده‌ای؟

31 زیرا تا زمانی که پسر یَسا بر زمین زنده باشد، نه تو استوار خواهی شد و نه پادشاهی‌ات. پس حال بفرست و او را نزد من آور، زیرا که به‌یقین باید بمیرد.»

32 یوناتان در پاسخ پدرش شائول گفت: «چرا باید بمیرد؟ مگر چه کرده است؟»

33 اما شائول نیزه‌اش را به سوی او پرتاب کرد تا وی را بکشد. آنگاه یوناتان دریافت که پدرش قصد کشتن داوود را دارد.

34 پس با خشم بسیار از سفره برخاست و در دوّمین روز ماه لب به طعام نزد، زیرا برای داوود غمگین بود، از آن رو که پدرش آبروی او را برده بود.

35 بامدادان یوناتان طبق قرار ملاقات خود با داوود به صحرا رفت، و پسر کوچکی همراهش بود.

36 او به پسرک گفت: «بُدو و تیرهایی را که پرتاب می‌کنم، پیدا کن.» و چون پسرک دوید، تیری چنان پرتاب کرد که از او رد شد.