۱سموئیل 20:36-42 NMV

36 او به پسرک گفت: «بُدو و تیرهایی را که پرتاب می‌کنم، پیدا کن.» و چون پسرک دوید، تیری چنان پرتاب کرد که از او رد شد.

37 چون پسرک به محل افتادن تیری رسید که یوناتان پرتاب کرده بود، یوناتان از عقب او بانگ برآورده، گفت: «آیا تیر در آن سوی تو نیست؟»

38 سپس از عقب پسر فریاد برآورد: «بشتاب! به تندی برو و درنگ مکن!» پس پسرک تیرها را برگرفت و نزد ارباب خود بازگشت.

39 اما پسر چیزی در این باره نمی‌دانست بلکه تنها یوناتان و داوود از آن آگاه بودند.

40 آنگاه یوناتان اسلحۀ خود را به پسرک داد و به او گفت: «برو و اینها را به شهر ببر.»

41 پس از رفتن پسر، داوود از جانب جنوبی آن سنگ برخاست و به رویْ بر زمین افتاده، سه بار به یوناتان تعظیم کرد. سپس آن دو یکدیگر را بوسیدند و با هم گریستند، اما داوود بیشتر گریست.

42 آنگاه یوناتان به داوود گفت: «به سلامت روانه شو زیرا هر دوی ما به نام خداوند سوگند خورده، گفته‌ایم، ”خداوند تا به ابد بین من و تو و بین فرزندان من و فرزندان تو شاهد باشد.“» آنگاه داوود برخاسته، روانه شد، و یوناتان نیز به شهر بازگشت.