۱پادشاهان 2:25-31 NMV

25 پس سلیمانِ پادشاه، بِنایا پسر یِهویاداع را فرستاد، و او اَدونیا را به شمشیر زد، که مرد.

26 پادشاه به اَبیّاتارِ کاهن گفت: «به مِلک خود در عَناتوت برو زیرا تو سزاوار مرگی. ولی امروز تو را نخواهم کشت چراکه صندوق یهوه خدا را در حضور پدرم داوود می‌بردی و در همۀ سختیهای پدرم با او سهیم بودی.»

27 پس سلیمان، اَبیّاتار را از کهانت خداوند برکنار کرد و بدین‌گونه کلام خداوند را که در شیلوه دربارۀ خاندان عیلی گفته بود، به انجام رسانید.

28 چون این خبر به گوش یوآب رسید، به خیمۀ خداوند بگریخت و شاخهای مذبح را به دست بگرفت، زیرا که از اَدونیا پیروی کرده بود، هرچند نه از اَبشالوم.

29 چون به سلیمان پادشاه خبر دادند که، «یوآب به خیمۀ خداوند گریخته و اینک در کنار مذبح است،» سلیمان، بِنایا پسر یِهویاداع را فرستاده، گفت: «برو و او را به شمشیر بزن.»

30 پس بِنایا به خیمۀ خداوند درآمده، یوآب را گفت: «پادشاه می‌فرماید، ”بیرون بیا.“» اما او پاسخ داد: «نه، بلکه اینجا می‌میرم.» آنگاه بِنایا برای پادشاه پیغام فرستاد که: «یوآب چنین گفته و چنین به من جواب داده است.»

31 آنگاه پادشاه بِنایاهو را فرمود: «موافق آنچه می‌گوید، عمل نما. او را به شمشیر بزن و دفن کن، تا گناه خونی را که یوآب بی‌سبب ریخت، از من و خاندانم بزدایی.