۲تواریخ 18:2-8 NMV

2 او پس از سالی چند، نزد اَخاب به سامِرِه رفت. اَخاب برای او و مردمی که همراهش بودند، گوسفندان و گاوان بسیار ذبح کرد و او را به حمله بر راموت‌جِلعاد برانگیخت.

3 اَخاب پادشاه اسرائیل از یِهوشافاط پادشاه یهودا پرسید: «آیا با من به راموت‌جِلعاد بر خواهی آمد؟» یِهوشافاط پاسخ داد: «من چون تو و قوم من چون قوم تواَند، پس در جنگ با تو همراه خواهیم شد.»

4 و یِهوشافاط به پادشاه اسرائیل گفت: «تمنا اینکه امروز در این باره از کلام خداوند مشورت بجویی.»

5 پس پادشاه اسرائیل انبیا را که چهار صد تن بودند، گرد آورد و از آنان پرسید: «آیا به جنگ با راموت‌جِلعاد برآییم، یا اینکه بازایستم؟» گفتند: «برآی، زیرا خدا آن را به دست پادشاه تسلیم خواهد کرد.»

6 اما یِهوشافاط پرسید: «آیا در اینجا نبی دیگری از جانب خداوند نیست که از او سؤال کنیم؟»

7 پادشاه اسرائیل به یِهوشافاط گفت: «مردی دیگر هست، میکایا نام، پسر ایملَه، که به واسطۀ او می‌توان از خداوند مسئلت کرد. اما من از او بیزارم، زیرا همیشه دربارۀ من به بدی نبوت می‌کند نه به نیکویی.» یِهوشافاط گفت: «پادشاه چنین نگوید.»

8 پس پادشاه اسرائیل یکی از صاحبمنصبان خود را فرا خواند و گفت: «بی‌درنگ میکایا پسر ایملَه را بدین‌جا بیاور.»